سلام. در دوران عقد یه سفر با خانواده نامزدم رفتیم شهرشون کرمان. بعد از دیدن ارگ، کویر، مسجد، آبشار و چیزهای دیگه شب برای شام دعوت شدیم خونه یکی از فامیل های دورشون. (به خاطر دیدن منِ داماد ^ا^) توی مسیر خونه فامیل شون من سر درد شدید گرفته بودم. هر چی قرص و خوراکی دادن فایده ای نداشت. توی خونه فامیل شون در حین پذیرایی، جام رو عوض کردم نشستم پیش پدر نامزدم. روی مبل دو نفره زیر پنجره باز. پدر نامزدم پرسید سر دردت خوب شد؟ گفتم نه. خیلی درد داره. بعد یه لبخندی زد و گفت یه نفس عمیق بکش، زودی خوب میشه! :0 من موندم شوخی می کنن یا نه. اصرارشون هم شکم رو بیشتر کرد. یه نفس کوچیک کشیدم. دیدم یه بویی می آد! پرسیدم این بوی چیه؟ گفتن تریاکه!!!!! فامیلشون گفت بله . ببخشید دیگه . این همسایه طبقه پایین، خانمش رفته مراسم پاتختی . دیگه رفقا جمع شدن و .
من: 0_0
پدر نامزدم :))))) تأکید داشتن قشنگ عمیق نفس بکش . بذار کامل بره توی ریه هات. سر درد که هیچی تمام مرضات رو برطرف می کنه.
فکر می کنین می خواستن معتادش کنن آیا؟!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه خريد چاي لاغري سبز 2020 آرمه پارسیان | شرکت خدمات درمانی آرمه پارسیان جواهرات ماهی های شهری خلاصه راهنمای بکارگیری استاندارد حسابداری شماره ۹ مدرسه شاد ما آموزش Cpanel خرید و فروش لوازم خودرو ارزانتر از همه جا پارسیان ماینر